در آبادان بودم. به ديدن دوستم در يكي از مقرها رفتم. کار او به دست آوردن اخبار مهم از راديو تلويزيون عراق بود. اين خبرها را هم به سيد و فرمانده ها مي داد ، تا مرا ديد گفت: يازده هزار دينار چقدر مي شه!؟ با تعجب گفتم: نمي دونم، چطور مگه!؟
گفت: الان عراقي ها در مورد شاهرخ صحبت مي کردند! با تعجب گفتم :شاهرخ خودمون! فرمانده گروه پيشرو؟!
گفت: آره حسابي هم بهش فحش دادند. انگار خيلي ازش ترسيده اند.
گوينده عراقي مي گفت: اين آدم شبيه غول مي مونه. اون آدمخواره هر کي سر اين جلاد رو بياره يازده هزار دينار جايزه مي گيره!!
دوستم ادامه داد: تو خرمشهر که بوديم براي سر شهيد شيخ شريف جايزه گذاشته بودند. حالا هم براي شاهرخ، بهش بگو بيشتر مراقب باشه.

Template Design:kavoshrayan